انشا درباره درخت | درخت نمادی است، نماد پریدن زمین به سمت آسمان و توامان نماد «نرسیدن». وقتی که با شاخه هاش دلنتگی اش را فریاد میزند و افسوس که گریزی نیست. باید تا ابد چنین فریاد کند. در ادامه 5 انشا زیبا در مورد درخت این عضو زیبای طبیعت آورده شده است که با هم می خوانیم.
انشا درباره درخت شماره یک
هر درخت، بر مبنای سرنوشت و طرح مقدرش، همان گونه که در دانه اش مستتر است، براساس همان برنامه، رشد می کند و به یکتایی حقیقی خویش می رسند. درختان نیازمند مراقبتند و هر زخم آنها را باید تیمار کرد؛ پس یادمان باشد که قلب های خون چکان عاشق را!! در گوشه ای دیگر ثبت کنیم نه بر تنه درختان و ابتدای حروف نام هایمان را با جمع و تفریق به دفاترمان انتقال دهیم و دوستی هایمان را با احترام در ژرفنای روابطمان بجوییم و بدانیم که ما جزئی از همین طبیعتیم و حکایت تافته جدابافته زیاد باورمان نشود.
باشد تا فروتنی را از درخت بیاموزیم که چون بارش افزونتر شود بر تواضع او افزوده می شود.
تسلیم را از او فراگیریم که چون مقدر شد«سیب» شود دلش هوای انگور شدن نمی کند.
بخشش را از او فرا گیریم که سایه و میوه اش را بی پرسش و بی منت بر همگان روا می دارد تا آنجا که رابیند رانات تاگور می گوید: «تبر هیزم شکن، از درخت دسته ای برای خود خواست، درخت داد.
انشا درمورد درخت شماره دو
درخت یکی از زیباترین مظاهر خلقت و جلوه ای از تجلیات آفریدگار عالم است.
درخت نماد آبادانی و شاخص سبزی و خرمی و مظهر زندگی و باعث تلطیف هوا و موجب آسایش و رفاه مردم و صفا و پاکی طبیعت می باشد.
در دین مقدس اسلام، بنابر آیات و روایات و سیره معصومین(ع) می توانیم به نقش و اهمیت این نعمت و موهبت عظیم پروردگار عالم پی ببریم.
بر اساس آیات قرآن، یکی از مواهب و نعمت های خداوند در آخرت و یکی از ویژگی های بهشت که در آیات کریمه و روایات شریفه بارها به آن اشاره شده است، درخت می باشد:« در بهشت باغ هایی وجود دارد که از زیر درختانش نهرها جاریست».
در میان این درختان بهشتی، درختان میوه نیز وجود دارد، میوه هایی که به تعبیر قرآن « و فاکهه مما یتخیرون » است.
بسیاری از پیامبران و امامان معصوم (ع) ما کشاورز و باغدار بودند و خود با دست خود به کاشت و برداشت درختان اقدام می کردند و به این وسیله در عمران و آبادانی زمینی که خداوند به آن امر فرموده، اهتمام می ورزیدند، مثلاً حضرت علی(ع) چندین نخلستان را با دست مبارک خود احداث کرد و یا امام محمد باقر (ع) در کاشت درختان و کشت و زراعت حتی در گرمای تابستان، کوتاهی نمی فرمود.
پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) نیز علاوه بر دامداری و تجارت، به کشت درختان و زراعت اقدام می فرمود و در حفظ درختان، حتی در جنگ با دشمنان و اشغال سرزمین آنها، به سربازان اسلام تاکید می فرمود.
در اهمیت درخت و درختکاری همین بس که در روایتی معتبر از یکی معصومین (ع) منقول است که: «حتی اگر دیدید قیامت بر پا شد و شما مشغول کاشتن درختی بودید، ازاین عمل نیک خود دست برندارید». و این نشانگر تاکید و توصیه اولیای اسلام به حفظ و حراست از درختان و اهمیت درختکاری است. گرچه متاسفانه با پیشرفت تکنولوژی، تخریب جنگل ها و نابودی درختان رو به افزایش است، اما جای خوشبختی است که بشر امروز به این عمل زشت خود اقرار دارد و سازمان هایی را برای حفظ و حراست و گسترش پارک ها و ازدیاد درختان به وجود آورده است.
در کشور ما نیز در حفظ و حراست درختان و جنگل ها کوشش های چشمگیری انجام گرفته، از جمله هر ساله 15 تا 22 اسفند ماه به عنوان هفته درخت و درختکاری اعلام شده و مردم و دولت به انجام این امر مهم مبادرت می ورزند.
انشا در مورد درخت شماره سه
درختان، بیانگر زمان هستند. درخت، نماد حیات در تکامل دائم است. با دیدن حلقه هایی که در برش عرضی تنه درخت پیدا است و هر یک نمودار سالی از عمر درخت هستند، می توان تعداد فصول مختلفی را که یک درخت با گردش روزگار پشت سر گذاشته، تعیین کرد و تغییرات آب و هوای محیط را حدس زد و سرانجام عمر درخت را دریافت. این حلقه های هم مرکز، نمودار رشد درخت است که اگر روشن و فراخ باشند نشانه ای بر بهاری ملایم، شیره نباتی فراوان و اگر متراکم و تیره باشند نشانگر اینکه زمستانی سخت و سرد را گذرانده است.
برگ های درختان همواره موقعیت شان را نسبت به خورشید معلوم می کنند، برگ های نورانی، لبریز از نور خورشیدند و برگ های تیره، نسج نازک تری از نسج برگ های روشن دارند. شاعران در این باره زیاد سروده اند.
روبر دسنوس می گوید: برگی بود با خط هایش؛ خط زندگی؛ خط بخت؛ خط دل.
و بسیاری از اقوام مدعی بوده اند که در زمزمه برگ ها، طنین آوای خدایان را می شنوند.
تصویر مثالی درخت، به مثابه آینه تمام نمای انسان و ژرف ترین خواسته های او است.
این تصویر در شاخه های بی شمار گسترش می یابد و در بستر اساطیر، ادیان، هنر، ادبیات و تمدن ها حضور می یابد.
میرچا الیاده می گوید: بنابر اساطیر اولیه، درخت کیهانی که ستون و رکن کیهان است آسمان و زمین را به هم می پیوندد و گواه بر حسرت، دلتنگی و دورافتادگی از روزگاری است که زمین و آسمان سخت به هم نزدیک بودند این درخت وسیله دست یافتن به طاق آسمان و دیدار خدایان و گفت وگو با آنان است.
انشا درباره درخت شماره چهار
درختان هم یک نوع موجودات زنده هستند و خوبی های فراوانی دارند مانند تصویه کردن هوا و زیبایی کردن آن منطقه و سایه البته برای بعضی ها هم خوبی نوشتن یاددگاری که این کار بسیار ناپسند است.
من یک درخت تنومند بودم با شاخه ای درشت و برگ های سبز رنگ. من کنار دوستان و همسایگانم به خوبی زندگی میکردیم و در روز ها چند نفری زیر سایه ی ما استراحت میکردند و به ما آب میدادند.تا این که سالها گذشت و من پیر شدم و چند انسان آمدند من را قطع کردند و در ماشین خودگذاشتند و مرا به یک محل بزرگ بردند روی درب ورودی آن محل نوشته بود کارخانه ی چوب بری.من ترسیده بودم اما کمی هم خوشحال ، خوشحالی خود را میدانم برای چه بود و مرا روی دستگاه چوب بردی انداختند و قطعه قطعه ام کردد و بخشی از قسمت هایم را به کارخانه ی کاغذ سازی و بیشتر قسمت هایم را به کارخانه ی ایی بردند که قسمت های بدن من را به هم با میله ایی آهنی میچسباند.
و من از شدت ترس به خواب رفتم وقتی بیدار شدم دیدم در اتقاقی هستم نگاهی به خودم کردم و لبخندی زدم و گفتم: چه میز خوشگلی شده ام و نگاهی به کنار خود کردم چند ها میز دیگر را دیدم و با آن ها گفت و گو کردم که شما اهل کجایید و
تا بعد از مدتی مرا به ساختمانی بزرگ بردند کار میز های قدیمی.از آنان پرسیدم که من کجا هستم گفت شما در مدرسه ایید و به داش آموزان خدمت میکنید و سهمی در آینده ی کشور دارید و باید به خودمان افتخار کنیم من خیلی خوشحال شده بودم اما تا این که یکی از آنان گفت باید رنج های زیادی را تحمل کنی که بعد از گذشت روز ها به آن ها عادت میکنید.
از اون پرسیدم چه رنجی؟
او گفت داش آموزانی هستند که دوست دارند روی ما خط بکشد و نقاشی بشکند آیا میتوانی این ها را تحمل کنی؟
من به اون گفتم آری من پیر شده ام و از پس مشکلات زیادی برآمده ام و برای آینده ی کشورام هر سختی را تحمل میکنم.
تا این که مدرسه ها شروع شدند و دانش آموزان میزهای خود را انتخاب کردند.و میز هم خیلی خوشحال و کنجکاو بود زیرا زندگی اش از این به بعد برای دانش آموزانی بود که سرمایه کشور هستند و هر سال با شور و کنجکاوی منتظر دانش آموزان جدید تری میشد.
موضوع انشا درخت شماره پنج
درختان تا آنجا که به یاد می آورند، دربرابر بادها ایستاده اند واز اینکه توانسته اند حمله بادها رااز خود دفع کنند،با غرور تمام به خود می بالند.درخت،تصویر قامت خداست.درخت،قبله است.کعبه است.کندهٔ خشک درخت،یک حجرالاسود است.درخت مصحفی سبز،آسمانی وسرشار از حرفهای سبزتری است که ما را به ماندن وبودن در این خاکدان امیدوار می سازد.درختان به گفتهٔ جبران خلیل جبران،:«گوئی اشعار زمینند که خاکشان به آسمان می نگارند.ولی ما این سرودهای سبز را قطع می کنیم وازآنها کاغذ می سازیم تا تهی بودنمان را در آن به ثبت رسانیم.»
درختان بهترین آوازه خوانان عالم هم هستند. به راستی اگر درختان نبودند،آیا باز هم تار و تنبور ها بر روی زانوی نوازنده ها می نشستند تا بانگ گردشهای چرخ رابرایمان روایت نمایند.درختان هشدار دهنده وبیدار کننده اند.از یک نگاه سبز ؛« همچنان که بهار تعجب سبزی است درچشم های خاک،درختان نیز تجسم استفهامی سبزند که سال را چگونه بر آوردی؟»درختان ،بخشنده اند وخواستار آرامش.با همان دستها که به نشانه دعا به سمت آسمان گرفته اند،خداخدامی کنند که آسمان دل این خلق بی شمار نیز هماره آبی بماند واز آنها هرچه که می خواهند بسازند اما دسته تبر نسازند.به درخت همیشه سلامی دوباره باید داد. پس دیگر بار «سلام بر درخت که تا زنده است،از او قنداق تفنگی نمی توان ساخت.»
این همه گفتیم و نگفتیم که اگر درخت ها نبودند، ما به این نقطه ای که هستیم، نمی رسیدیم.بنابراین اگردرخت ها نباشد، فرزندان ما نیز به فردایی روشن نخواهند رسید.ما به اندازه ای که با پس انداز کردن پول و سرمایه ، نگران آینده آنها هستیم، چرا نباید نگران محیط زیست و طبیعت اطراف آنها باشیم؟جانب انصاف را باید نگاه داشت.اکنون که دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما نیز باید بکاریم تا دیگران بخورند.
درباره این سایت